سلام به همگی....
من 3شنبه به طور خیلی قشنگی مدرسه رو پیچوندم...!
5شنبه عروسی دختر عموم تو مشهد بود و قرار بود مامانم اینا برن مشهد اما فکر نمی کردیم که مدرسه اجازه بده من هم برم برای همین من وسایلم رو جمع نکرده بودم ولی وقتی رفتم مدرسه مامانم زنگ زد بهشون گفت و اونا هم اجازه و من زنگ ادبیات رو پیچوندم رفتم خونه (واقعا از ادبیات بدم میاد) تازه ادبیات یک امتحان وحشتناک از بچه ها گرفته بود
...انقدر حال کردم...
خلاصه در عرض 1 ساعت وسایلم رو جمع کردم و رفتم ...
سوار قطار که شدیم من شروع کردم به اهنگ گوش کردن تا وقتی شام بخوریم...بعد از شام رفتم رو تخت بالایی کوپه دراز کشیدم و باز شروع به اهنگ گوش کردن کردم...
من تو این 1 روزی که رفته بودیم من مثل خوره ها اهنگ گوش دادم....
دیگه شبیه اهنگ های ساسی مانکن شدم...تو مشهدم که بودیم اتفاق خواصی نیوفتاد...
زیاد وقتتون...
و وقت خودم رو نمی گیرم چون حسابی کار دارم....
و دارید....
چند عکس باحال:




بای







:: بازدید از این مطلب : 740
|
امتیاز مطلب : 593
|
تعداد امتیازدهندگان : 181
|
مجموع امتیاز : 181